شدن نشدن
یه وقتی می شه که دیگه نمی شه اون بشه کسی که می شده باشه اون وقت خیلی وقته رسیده و نمی دونم چرا قبول نمی کنه شایدم قبول می کنه ولی باور نمی کنه شایدم باور می کنه ولی نمی خواهد شایدم می خواهد ولی نمی شه ...نمی شه ...آره ...نمی شه...
روزی که آبستن دردها شد، یه حادثه بود یه اتفاق ساده، چطوری یه اتفاق ساده می تونه یه جریان بزرگ به راه بندازه ؟؟؟ هرروز بزرگ شد بزرگ تر از دیروز فکر می کرد تموم می شه ولی دو سال گذشت و از فارغ شدن خبری نبود، شاید این آبستنی را فارغی نباید .
سلام به همه ی دوستان ، سال نو مبارک و امیدوارم سال خوبی براتون یاشه در کنار کسایی که دوسشون دارید.